پيام
+
[تلگرام]
ناصر در عبارتي متناقض نما گفته بود در کتابي خوانده است که هر چه بيشتر به زندگي خيره شويد عميق تر مي شويد اما او فکر مي کند تنها کساني که حقيقتا احمق هستند سعي مي کنند عميق تر شوند.
چند ماه بعد، وقتي آن مکالمه ي کوتاه هنگام ترک مهماني به دوستي آخر هفته ميان آن ها تبديل شده بود، ناصر در يکي از ايستگاه هاي مترو براي نادر اعتراف کرده که تصور مي کند احمق کاملي است چون فکر مي کند به شکلي خودآگاه و سازمان يافته به زندگي خيره شده است. گفته بود کساني که تصادفا به زندگي خيره مي شوند نسبت به احمق ها که آگاهانه دست در لانهي زنبور مي کنند بهمراتب گناهشان کمتر است. روشن است منظورش از «لانهي زنبور» فقط کتاب خواندن نبود؛ تمام مسيرهايي بود که به خيره شدن به ذات زندگي منتهي مي شدند.ناصر معتقد بود عامل اصلي اين خيره شدن فکر کردن است و چون برخلاف ديدن و شنيدن و خوردن و حرف زدن، فکر کردن را نمي توان متوقف کرد، پس بايد راهي يافت تا محتواي فکر کردن را چنان تغيير داد که تا حد امکان از توان تخريبي آن کاسته شود. به اعتقاد او اين تنها راه براي خروج از چيزي است که او اسمش را گذاشته بود «دانايي مخرب».
#مصطفي_مستور
#رساله_درباره_ي_نادر_فارابي
نشر چشمه
صفحه
چاپ چهارم -
@Ab_o_Atash
شمس الظلام
96/1/17