پيام
+
[تلگرام]
#شغل_رويايي خود را همين امروز شروع کنيد!
هميشه براي وقتگذراني، آدم پايه پيدا ميشود و شرايط مساعد به وجود ميآيد. کافي است يک لحظه به از بين بردن يک بعد از ظهر تابستاني فکر کني؛ تلفن زنگ ميخورد و دوستان علاف با کيسه تخمه و گوشيهاي پر از کليپهاي وقتتلفکن و حرفهاي بيسروته پيدا ميشوند و پروژه را به بهترين نحو ممکن به نتيجه ميرسانند. ولي امان از وقتي که بخواهي يک کار جدي انجام دهي؛ عالم و آدم بسيج ميشوند که نشود. بهانهها از در و ديوار ميبارند؛ مهمان از راه ميرسد، مريضي ميآيد، شوراي امنيت سازمان ملل همان روز ايران را #تحريم ميکند و شرايط اقتصادي کشور به هم ميريزد. وقتي ميخواهي کار مهمي انجام دهي، حتي منفيبافترين آدمها از راه ميرسند که ميدانند «نميشود»! زمين و زمان فرياد ميکشند: «ولش کن! حالا باشد براي بعد! ايشالا از شنبه!» ولي آيا آدم واقعا روياي زندگياش را تسليم اين موانع ميکند؟
هر کسي بالاخره يک روياي مگوي کسبوکار توي ذهنش دارد؛ رويايي که شايد با کسي دربارهاش صحبت نکرده باشد؛ مثل من که بالاخره يک روز يکي از اين ماشينهاي آر.وي ميخرم و يک آشپزخانه سيار راه مياندازم که صبحها سر شلوغترين فلکه شهر، صبحانههاي خانگي و خاص بدهد دست دانشجوها و کارمندها با قهوه داغ و چايشيرين. و پيش از ظهرها با موسيقي خاصي يکي يکي جلو مدرسههاي خوششانس شهر توقف کند و ميوههاي قاچشده و چاشتهاي فراموشنشدني بدهد به دانشآموزها و ظهرها براند توي خيابانهاي اداري شهر و چنان بوي لوبيا پلو و کوفتهتبريزي و ميرزاقاسمي و دلمه و کشکبادمجان راه بيندازد که کارمندهاي ادارهها فکر کنند امروز را مرخصياند و پاي سفره خانه خودشان نشستهاند. بگذريم...
منتظر #سرمايه ايد؟ نگران وقتيد؟ نگرانيد که شايد نگيرد؟ که اگر نفروشد چه؟ که اگر #مشتري آمد و نتوانستم توليد کنم چه؟ کجاي شهر بفروشم؟ مواد اوليهام را از کجا جور کنم؟ اصلا توي محله ما کسي از اين چيزها ميخرد؟ بياييد #باسلام! همين امروز، همين حالا. حتي اگر هنوز ايدهتان از حد ايده فراتر نرفته و هنوز داريد زير و بم داستان را ميسنجيد، باز هم بياييد باسلام.
چرا؟ متن زير را بخوانيد.
#حامد_آقاجاني
http://basalam.ir/s/Zp3FAf
غزل صداقت
96/4/25