پيام
+
[تلگرام]
اين لباس را نمي خواهم!
#خاطره
از بچه هاي قديم جلسه قران بود. تازه پاسبان شده بود.يک روز با همان لباس پاسباني
امد جلسه که مادر بزرگ يکي از بچه ها جلوي پله ها ديدش و غش کرد! فکر کرد آمده جلسه را به هم بريزد. بعد از اين اتفاق تصميم گرفت لباسش را در بياورد. مي گفت من لباسي را که مردم از آن مي ترسند نمي خواهم. فرداش استعفا داد و از نظميه آمد بيرون.
عليرضا اشرفي نسب/ قندان هاي هميشه پر(چهل روايت کوتاه ازمقاومت مردم مقابل قانون ممنوعيت روضه و عزاداري در عصر رضاخان 32
نگاه جدي و طنز به تاريخ دو پهلوي در @dopahlavi
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله تير ماه
فهرست برترین کاربران از نظر بیشترین پیام های منتخب شده از سوی دبیران مجله پارسی نامه.
30 رتبه برگزیده
بیشتر
برچسب های پرکاربرد