شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

اويس.

+ [تلگرام] مي‌گويند آقا محمد خان قاجار علاقه خاصي به شکار روباه داشته. تمام روز را در پي يک روباه با اسبش مي‌تاخته تا جايي که روباه از فرط خستگي نقش زمين مي‌شده. بعد آن بيچاره را مي‌گرفته و دور گردنش، زنگوله‌اي آويزان مي‌کرده. در ‌‌نهايت هم ر‌هايش مي‌کرده. تا اينجاي داستان مشکلي نيست. درست است روباه مسافت زيادي را دَويده، وحشت کرده، خسته هم شده، اما زنده و سالم است. هم جانش را دارد، هم دُمش را. پوستش هم سر جاي خودش است. مي‌ماند فقط آن زنگوله!... از اينجاي داستان، روباه هر جا که برود يک زنگوله توي گردنش صدا مي‌کند. ديگر نمي‌تواند شکار کند، زيرا صداي آن زنگوله، شکار را فراري مي‌دهد. بنابراين «گرسنه» مي‌ماند. صداي زنگوله، جفتش را هم فراري مي‌دهد، پس «تنها» مي‌ماند. از همه بد‌تر، صداي زنگوله، خود روباه را هم «آشفته» مي‌کند، «آرامش»‌اش را به هم مي‌زند. دقيقا اين‌‌ همان بلايي است که انسان امروزي سر ذهن پُرتَنشِ خودش مي‌آورد. دنبال خودش مي‌کند، خودش را اسير توهماتش مي‌کند. زنگوله‌اي از افکار منفي، دور گردنش قلاده مي‌کند. بعد خودش را گول مي‌زند و فکر مي‌کند که آزاد است، ولي نيست. برده افکار منفي خودش شده و هر جا برود آن‌ها را با خودش مي‌برد. آن هم با چه سر و صدايي، درست مثل سر و صداي تکان دادن پشت سر هم يک زنگوله @hezbe_bad
اويس.
رتبه 0
0 برگزیده
1 دوست
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله تير ماه
vertical_align_top