پيام
+
[تلگرام]
سال بعد نگوييم چرا نفوذمان در سوريه کم است...
پوتين با طمانينه و آرام و لبخندي بر لب از پلههاي هواپيما پايين ميآيد، بر زمينِ يک پايگاه نظامي در لاذقيهي سوريه. بعد از سال جنگ سخت و بين المللي اولين سفر يک رييسجمهور به سوريه سهم پوتين شد. او دقايقي بعد نطقش را آغاز ميکند: «نظاميان روس پيروزمندانه به خانه و نزد خانوادهي خود برميگردند... اگر تروريستها بازگردند، چنان حملهاي ميکنيم که مشابهش را نديده باشند... ما بهخاطر تلفات دست از نبرد با تروريسم برنميداريم...»
رفتار او دقيقاً رفتار رييسجمهوري است که کشورش را يک ابرقدرت ميداند؛ براي اعلام پيروزياش برنامه ريخته، به انعکاس رسانهاي اين اعلام ميانديشد و حتي اگر فقط چند ساعت در سوريه باشد، باز هم ترجيح ميدهد آنجا وسط سرزميني که ميدان نبرد بوده، براي نظاميان کشورش حرفهاي قهرمانانه بزند تا در عمل نشان بدهد داعش وجود ندارد. او ميداند اکنون و پس از پايان جنگ وقت تثبيت حضور است، حضوري که فيزيکي هم نيست و از قضا با دستور مقتدرانهي آغاز خروج نظاميان روس از سوريه همراه است؛ يعني سوريه امن است و ديگر نيازي به حضور ما نيست. اما نکته جاي ديگري است؛ کشوري که صدها شهيد در سوريه داده، ايران است؛ کشوري که در اوج جنگ سوريه، مقامات ارشدش (ظريف، لاريجاني، ولايتي و ...) راهي دمشق ميشدند تا در عمل ثابت کنند دولت سوريه باقي مانده و باقي خواهد ماند، ايران است. کشوري که با توان و تصميم نظامياش، روسيه را پاي کار نبرد با تکفيريها آورد، ايران است. ايراني که رييسجمهورش براي ديدار با زلزلهزدگان کشور خودش هم احساس ناامني دارد و از ماشين پياده نميشود، چه رسد به سوريه برود و قهرمانانه نطق کند و از مبارزه با تروريستها بگويد. جنگ سوريه رو به اتمام است؛ اما هر کس نبرد نظامي را برده، الزاماً نبرد سياسي و رسانهاي را نخواهد برد...
براي درک بهتر اين مقايسه، به همه انتقادهاي اين سالها بينديشيم که چرا عليرغم نزديکي سياسي ايران و عراق، سهم ترکيه در نفوذ سياسي و اقتصادي عراق بيشتر است؛ در مورد افغانستان و بوسني هم به شکلي ديگر اين انتقادات بيان شد. سال ديگر با مدل ديپلماسي امروز دولت روحاني و سياستهاي منطقهاي اش، همين حاميان امروز روحاني که لزومي هم نميبينند رييسجمهور منتخبشان قدمي براي سوريه بردارد، طلبکار خواهند شد که چرا سهم ما در سوريهي پس از جنگ اين قدر اندک است و روسيه پيروز ميدان قلمداد شده؛ اما فکر نميکنند تقصير را بايد در سياستهاي منطقهاي جريان خود بيابند. ما براي سهمخواهي نجنگيدهايم و شأنيت خون شهداي ايراني هم فراتر از اين حرفهاست، اما نبايد وقت نبرد ديپلماتيک و فرهنگي که شد، عقب بنشينيم بدين بهانه که سهمي نخواستهايم. تا يک نسل ديگر هم جامعهي ايراني به واسطه فرزندان شهداي مدافع حرم متاثر از نبرد سوريه است؛ اما سهم ايران در فضاي سياسي و اقتصادي بعد از جنگ را خون صدها پاسدار شهيد تعيين نميکند، بلکه ديپلماسي و فعاليت فرهنگي دولتهاي ما کار را پيش خواهد برد. سوال سادهاي است؛ قرار بود سپاه بجنگد و بخش نظامي را در دوران جنگ پيش ببرد و از آن سو، ديپلماسي فعال در دوران پساجنگ هم سهم دولت باشد؛ حال قضاوت کنيد چه کسي کم فروشي کرد...
آذر
@asoupar
*:.نرگس بانو.:*
96/9/22