پيام
+
[تلگرام]
يک دقيقه سکوت!
تصور کنيم امام امت يک سال زود تر از اين دنيا رخت مي بستند و عمرشان کفاف تغييرات اساسي سال پاياني حيات شان را نمي داد و در اين شرايط رهبر جديد (حضرت آيت الله خامنه اي) اين تصميمات را اتخاذ مي کردند:
برخورد با منتظري، که شاگرد و حاصل عمر امام بود.
صدور فرمان اعدام چند هزار نفر از منافقين، که امام تا کنون آنان را تحمل کرده بود.
پايان جنگ و پذيرش قطعنامه، که امام هرگز راضي به آن نبود.
تغييرات قانون اساسي و خصوصا غير شورايي کردن رهبري، که تحت نظر امام به تصويب رسيده بود.
سوال اين است که کدام يک از ما تاب و توان اين تغييرات را مي داشتيم و آن را پاي خيانت در امانت رهبر جديد نمي گذاشتيم؟
والله قسم هيچ يک؛ مگر اولوالابصاري معدود و انگشت شمار که شهادت مي دهم من جزء آنان نمي بودم و نيستم.
حال تصور کنيم 30 سال پيش مقام معظم رهبري عليه هاشمي و موسوي موضع صريح مي گرفتند و دست آنان را از امور کوتاه مي کردند، کدام يک از ما که اکنون ماهيت آنان بر ما هويدا شده، اين اقدامات برايمان قابل هضم مي بود؟
شهادت مي دهم که براي نگارنده سوء ظن آقا به موسوي در دورهي نخست وزيري گره ذهني ناگشوده اي بود تا اينکه در انتخابات 88 پرده ها کنار رفت و فهميدم آنچه من در آينه نمي ديدم آقايمان در خشت خام مي ديد.
اکنون از گذشته به آينده مي رويم، خدايي نکرده و بازهم خدايي نکرده فرض مي کنيم يکي از سران خدوم کشور پايش بلغزد و رهبري عزيز علي رغم ميل باطني و بر اساس وظيفهي اساسي خود يعني حفظ انقلاب از دست نااهلان و استحاله شدگان، جلوي فرد مذبور بايستند، جلوي مردي بن بست شکن که خدمات بي نظيري در عرصهي عمران و آباداني کشور انجام داده و همهي ما جان گرفتن ارزش هاي انقلاب را در مقطعي مديون او هستيم؛ در اين اوضاع، اوضاع ما چگونه خواهد بود؟
دوستان احمدي نژادي من!
مشکل بسياري از ما در تحليل اوضاع کنوني اين است که همواره احمدي نژاد را مقابل ورشکستگاني چون هاشمي، خاتمي، لاريجاني و امثالهم مي بينيم و بر شانتاژ رسانه اي آنان عليه دولت واقف بوديم و حتي مي دانيم که برخي از هياهو ها عليه مشايي نيز پوچ و تو خالي بود.
در اين صورت البته بنا به قاعدهي «تُعرِفُ الاشياء باَضدادِها» (افراد به مخالفانشان شناخته مي شوند) احمدي نژاد ابر مرد وارسته اي است که مظلومانه چون شمع مي سوخت و مي ساخت اما...
اما نکته اينجاست که صف بندي هاي کنوني با صفوف 84 و 88 تفاوت هاي بسياري کرده است.
مشايي علنا به خاتمي نامه مي نويسد و از لزوم همياري در برابر شوراي نگهبان سخن مي گويد.
برخي حرف هاي کنوني رئيس جمهور، بوي ادعا هاي دشمنان را مي دهد.
ديگر اين فقط علي مطهري نيست که سخنانش تيتر بي بي سي مي شود، متأسفانه رسانهي روباه پير و همقطاران ضد انقلابش با هر سخن احمدي نژاد هورا مي کشند.
و از همه مهمتر اينکه شاخصي به نام «سيد علي خامنه اي» از چيزي منع مي کند و فردي به نام «مان» بر آن اصرار!
دوستان احمدي نژادي من!
همهي ما بر هاشميست هايي که همچنان پشت سر مراد خود مي ايستادند، خرده گرفته و مي گيريم که چرا خود را در هاشمي دههي 50 غرق کرديد؟ چرا حال و روز بعدي او را نمي ديديد؟
آيا وقت آن نشده که همين سؤال را از خود بپرسيم که چرا خود در احمدي نژاد دههي 80 غرق شده ايم و روند زاويه گيري وي از خط ولايت و تهي شدن او از خود را نمي بينيم؟ در اين صورت فرق ما با شيفتگان هاشمي چيست؟
اگر کسي اميد به عدم انحراف کسي داشته باشد عيب نيست، ايراد موقعي است که چشم خود را بر روي حقايق ببنديم و در قضاوت هاي خود با خيال و آرزو پيش رويم.
تا کي مي خواهيم براي اثبات احمدي نژاد از هاشمي و خاتمي کد بياوريم و دشمني هاي سابق آنان را نشانهي حقانيت احمدي نژاد بدانيم؟ پس آقا در کجاي اين معادله قرار دارد؟
اگر اکنون سخنان رهبري را با توجيات آسمان ريسمان خود ناديده بگيريم حکايتمان مي شود حکايت «سبزهاي ولايي»!
شخصاً شاهد بودم انحراف تدريجي طيفي از آن ها را، چنان که تا قبل از به سيم آخر زدن موسوي، مدام سخنان و اشارات واضح رهبري را با «استدلالات» عجيب و غريب خود رفع و رجوع کرده و برحمايت خود اصرار مي کردند، اما بعد از موضع گيري قاطع رهبري عليه موسوي در وقايع بعد از انتخابات و در جايي که ديگر راهي بر توجيه نمانده بود، آنان نيز دست از توجيه بر داشته و در موضعي قاطع مخالفت خود را با رهبري اعلام کردند!
مراقب باشيم چنان نباشيم تا چنين نشويم...
yon.ir/3InJm
@GhadiriNetwork