پيام
+
[تلگرام]
لمس حقيقت
واژهها، حرفهاو کلمهها، برايم معنا و مفهومي ندارند، کلماتي مانند: حجاب، عفاف، محرم و نامحرم....
حتما شما معناي اين کلمات را ميدانيد اما من، نه!
اطرافيان خيلي توضيح ميدهند، اما هنوز براي من جاده تاريک نا آشناست.
نامحرم کيست! که مادرم با چند متر پارچه خودش را در برابر او ميپوشاند!
مادرم ميگويد: چادر مشکي، اما رنگها را تاکنون نديدهام و مفهومي برايم ندارند.
وقتي مهمان به خانهمان ميآيد، مادرم را صدا ميکنم و بعد با سر انگشتانم سر و صورتش را لمس ميکنم، آيا چادر سرکرده يا نه، تا بفهمم مهمانمان محرم است يا نامحرم.
مادرم ميگويد: برايت چادر گلگلي خريدم، اما من حتي گل را نديدهام که بدانم شکلش چگونه است؟!
از مادرم ميخواهم شکل گل چادر را در کف دستم بکشد تا شکل گلهاي نقش بسته بروي چادرم را بدانم.
صدايي زنانه از جعبهي کوچکي به گفتهي مادرم راديو، ميگويد: زنان مانند گل هستند، نبايد در معرض نامحرمان و لمس آنها قرار بگيرند.
از مادرم ميپرسم اين کلمات چه ميگويند؟!
مادرم چيزي را به دستم ميدهد.
ميپرسم اين چيست؟
ميگويد چه طوري است؟
ميگويم قطعههاي کوچکي که تعدادشان زياد و جنسشان خيلي لطيف است.
مادرم ميگويد بويش کن، ميبويمش، ديگر دوست ندارم از کنار بينيام جايش تغيير کند از بس خوشبو و لطيف است.
مادرم ميگويد اين گل است.
مادرم چند دقيقه به آشپزخانه ميرود.
من همان طور گل را ميبويم و گلبرگهايش را لمس ميکنم.
اما کمکم لطافت اوليه را ندارد حتي بويش هم مثل لحظات اول نيست، سر گلبرگ هايش پيچيده و استواريش از بين رفته و هر لحظه گلبرگي از گل جدا ميشود.
مادرم را صدا ميزنم و بلند ميگويم حالا ديگر معناي زنان مانند گل اند را فهميدم.
@anardane